زندگی خصوصی ملکه به روایت خودش

این مطلب برای اولین بار در بی‌بی‌سی فارسی منتشر شده است

«تصمیم گرفته‌ام این کتاب را برای تاریخ بنویسم؛ برای کشورم که بدون درک من، درباره‌ام داوری کرد؛ و برای هم‌وطنانم که موظفم واقعیت را به آنها بگویم.»

این اولین جملات کتاب «واقعیت من» است؛ کتاب لیلا بن علی (طرابلسی) که به تازگی و به زبان فرانسه از سوی انتشارات مومان در پاریس منتشر شده است.

از آنجا که همسر رییس‌جمهوری سابق تونس نویسنده، به ویژه نویسنده فرانسوی‌زبان نیست، ناشر در پشت جلد کتاب نوشته که این اثر بر اساس چندین گفت‌وگو شکل گرفته، اما نام تدوینگر یا دست‌اندرکاران نگارش این کتاب برده نشده است.

همچنین عکسی که از لیلا بن علی روی جلد کتاب منتشر شده، برای تونسی‌ها و کسانی که او را از قبل می‌شناسند، جالب است. رییس‌جمهوری تونس که زمانی مخالف سرسخت حجاب زنان بود، حالا همسرش به خاطر زندگی در عربستان، شالی سفید روی سر انداخته و حجاب اسلامی دارد.

دفاعیات یک ملکه

کتاب «واقعیت من» یک دفاعیه است؛ دفاعیه ملکه‌ای که گرچه رسما عنوان «ملکه» را نداشت و «بانوی اول» بود، اما قدرت مطلق همسرش، به او نیز جایگاه یک ملکه را داده بود.

حالا او، مثل تمامی ملکه‌هایی که بخت از آنها روی می‌گرداند، باید به خیلی از پرسش‌ها پاسخ دهد؛ اتهاماتی که همیشه در صدر آنها مسائل مالی است. اهمیت این کتاب هم در پاسخ به همین پرسش‌هاست. البته کار لیلا بن علی سخت‌تر از دیگران است، زیرا نه تنها باید از خود و اطرافیانش دفاع کند، بلکه باید جور همسر ساکتش را نیز بکشد.

اما این دفاعیات، از نظر بیشتر مردم و دولتمردان کنونی تونس قابل قبول نیست؛ به همین دلیل در دادگاهی که چند هفته پس از انتشار این کتاب در تونس برگزار شد، زین‌العابدین بن علی به حبس ابد محکوم شد.

مقدمه کتاب «واقعیت من» سرشار است از اظهار دوستی، همراه با چاشنی بیزاری از کسانی که این بار لیلا بن علی آنها را متهم می‌کند: «می‌گویند مردم دشمن من هستند، اما به خاطر احترامی که برای مردم قائلم نمی‌توانم باور کنم. می‌گویند دوستان دیروزم تبدیل شده‌اند به دشمنان امروزم، اما کاری نمی‌توانم بکنم جز اینکه آنها را ببخشم. می‌گویند گداهای همیشگی در پوست قهرمان‌های انقلاب خزیده‌اند، اما من فقط دلم به حال آنها می‌سوزد.»

همچنین لیلا بن علی از همین ابتدا، تمامی «شایعات و اتهاماتی» را که پس از ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱، روز ترک تونس، دهان به دهان می‌چرخید و باعث «شادی» رسانه‌ها شده بود، «اشتباه» می‌خواند و نسبت به آن اظهار بی‌توجهی می‌کند: «اینها توسط کسانی رواج پیدا می‌کرد که روز قبلش در ستایش دولت سرود می‌خواندند.»

بیست و سه سال حکومت زین العابدین بن علی، از سوی طرفدارانش با «رشد اقتصادی» و «کارنامه‌ای مثبت در زمینه مسایل اجتماعی» توصیف می‌شد، و لیلا بن علی هم برای دفاع از آن دوران، به همین موارد اشاره می‌کند.

با این حال او می‌گوید علی‌رغم وا ندادن مقابل اتهامات، نمی‌خواهد که واقعیات را انکار کند. همچنین می‌گوید آن چه روایت می‌کند برای «انتقام» یا «بازیافتن قدرت» نیست، بلکه برای «آشتی» است؛ آشتی میان تونس و خانواده بن علی. او قضاوت نهایی را نیز به تاریخ می‌سپارد.

روزشمار «کودتا»

تحولات تونس، انقلاب نبود، «کودتایی از پیش طراحی شده» بود. این، حرف اصلی کتاب لیلا بن علی است.

فصل اول کتاب «واقعیت من» به شرح روزهای پرشتاب اعتراضات تونس اختصاص دارد. این فصل، از چهاردهم ژانویه شروع می‌شود و به روزهای گذشته می‌رود: «صبح ۱۴ ژانویه، در خانه‌ام در سیدی بوسعید (یکی از حومه‌های زیبا و ساحلی پایتخت و نزدیک کاخ ریاست جمهوری) بیدار شدم. ساعت حوالی هشت بود. هوا خوب، و خورشید روی دریا نشسته بود. آسمان هم آبی و پاک. با این حال روحیه لذت بردن از چنین منظره‌ای را نداشتم، زیرا خبرهایی که طی روزهای قبلش به من می‌رسید چندان اطمینان‌بخش نبود.»

لیلا بن علی راست می‌گوید، خبرهای آن روز برای حکومت، ویران‌کننده بود. اعتراضات از قلب کشور تونس آغاز شده و به همه جا و همه کس سرایت کرده بود.

اما انگار معترضان بیش از آن‌که از بن علی خشمگین باشند، به خون همسرش تشنه بودند. لیلا بن علی در کتابش می‌گوید که آنان حتی خانه همسر سابق ناصر، برادرش، را نیز به آتش کشیده بودند. خواهر لیلا نیز از ترس به خانه او پناه آورده بود: «ما می‌دانستیم که لحظات سختی را می‌گذرانیم، اما هیچ تصورش را نمی‌کردم وضعیت این قدر خراب شود که چند ساعت بعد، به ناچار از کشور خارج شویم.»

در این فصل، بانوی اول پیشین تونس، که همسرش در هفتم نوامبر ۱۹۸۷ با کودتایی علیه حکومت حبیب بورقیبه به قدرت رسید، تمام تلاش خود را به کار می‌گیرد تا ثابت کند این بار علیه بن علی کودتا شده است و آن چه اتفاق افتاد با اراده او و حتی بن علی نبود، بلکه برنامه کسانی بود که هویتشان هیچ‌گاه مشخص نشد.

او در جایی از فصل اول، وقتی همراه شوهرش سوار بر هواپیما هستند، از قول محمد غنوشی، نخست وزیر دولت بن علی که تلفنی با آنها صحبت می‌کند، می‌گوید: «نمی‌دانیم چه کسی دستور داده شما بروید. اصلا هویت کسانی را که به زور ما را به کاخ ریاست جمهوری آورده‌اند نمی‌شناسیم. هیچ نمی‌توانیم تصور کنیم چه بر سر کشور خواهد آمد.»

با این حال، لیلا بن علی مدام نام علی سریاتی، رئیس پیشین گارد ریاست‌جمهوری را که او هم اکنون به بیست سال زندان محکوم شده، ذکر می‌کند. به گفته لیلا، سریاتی بر رفتن بن علی و خانواده‌اش اصرار داشت: «وقت زیادی نمانده، باید هر چه زودتر بروید!»

آن طور که لیلا بن علی می‌گوید، او و همسرش هیچ میلی به رفتن نداشتند. لیلا فکر می‌کرد دارد برای یک سفر کوتاه مدت عمره (زیارت مکه) به عربستان می‌رود تا آبها از آسیاب بیفتد، بن علی هم «قربانی اطلاعات نادرست» اطرافیانش شد: «جناب رییس جمهور، ما هیچ چیز نمی‌دانیم. بهتر است شما خانواده‌تان را در سفر عربستان همراهی کنید. خطر نکنید. فردا که همه چیز سر جایش برگشت، شما بازمی‌گردید.»

همچنین لیلا بن علی در جایی از کتاب، به کابوسی اشاره می‌کند که او را همیشه یاد چهاردهم ژانویه می‌اندازد: «با بن علی و علی سریاتی در یک اتومبیل نشسته بودیم. آن دو، جلو نشسته بودند و من پشت سرشان. داشتیم از کنار آمفی‌تئاتر باستانی قرطاج (کارتاژ) می‌گذشتیم که ناگهان سریاتی اسلحه‌اش را به سمت شوهرم گرفت و من فریاد زدم: چرا این کار را می‌کنی؟ او را نکش، خواهش می‌کنم!»

با توجه به رفتار شخص رییس جمهور در آن روزها، شاید باور روایت لیلا بن علی از روز چهاردهم ژانویه، برای اغلب تونسی‌ها چندان آسان نباشد.

مردم تونس، همان شب قبلش، وقتی از تلویزیون رنگِ پریده بن علی را که خطاب به مردم سخن می‌گفت، دیدند و صدای لرزانش را شنیدند، به اعتراضات امیدوار شدند. اما با این حال، علاوه بر خانواده بن علی، شاید مردم هم باور نمی‌کردند که ساعت پنج و نیم بعد از ظهر فردایش، هواپیمای ویژه رییس جمهوری از فرودگاه بین‌المللی قرطاج بلند شود و بن علی برای همیشه تونس را ترک کند. آنها هم پای‌کوبان و شادی‌کنان به خیابان‌ها بریزند و فریاد بکشند: «وداعا زين‌الهاربين بن علی.»

در همان لحظات، همه می‌پرسیدند بن علی کجا رفت؟ جربه (جزیره توریستی تونس)؟ لیبی؟ اروپا؟ و وقتی اعلام شد که بن علی به عربستان رفته، مردم می‌گفتند حتما جاهای دیگر، به ویژه فرانسه، او را نپذیرفتند. لیلا بن علی در کتابش، تمام این حرف‌های مردم را رد می‌کند و می‌گوید از همان اول قرار بود با همسرش به عربستان بروند.

همسر رییس‌جمهوری پیشین تونس، همچنین اتهام‌های مطرح شده مبنی بر خارج کردن پول‌ و طلا از این کشور را تکذیب می‌کند و می‌گوید موقع جمع کردن وسایلش فقط توانسته بود لباس‌های محمد، پسر شش ساله‌اش، و حلیمه دخترش را بردارد؛ برای خودش هم یک چادر عربی مخصوص کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، که بتواند در عربستان بپوشد.

زندگی خصوصی

اما لیلا بن علی در فصل‌ دوم کتاب، به زندگی شخصی خود و خانواده‌اش می‌پردازد؛ از کودکی و تحصیلات و ازدواج اولش گرفته تا آشنایی با بن علی و ازدواج با او و تولد فرزندانش.

«من ۲۴ اکتبر ۱۹۵۶ در شهر تونس به دنیا آمدم. کشور، تازه استقلالش را جشن گرفته بود و من جزو اولین نسل زنان تونسی شدم که درهای آموزش و آزادی به روی آنها گشوده شد.»

لیلا در ۲۲ سالگی ازدواج کرد و پس از چهار سال جدا شد: «همه چیز از یک جدایی زودهنگام خبر می‌داد.»

او سپس به اولین دیدار تصادفی‌اش با زین‌العابدین بن علی می‌پردازد که در یکی از روزهای فوریه سال ۱۹۸۴ صورت گرفت. بن علی آن زمان رییس سازمان امنیت تونس بود. «بن علی برای من، مردی بود که منتظرش بودم، کسی که در همان اولین نگاه، متفاوت از بقیه به نظرم آمد.»

در تونس زمان بن علی، شایعه‌ای که بسیار رواج داشت، شایعه آرایشگر بودن لیلا، قبل از ازدواج با بن علی بود. مردم با لحن تحقیرآمیزی او را «مشاطه» می‌نامیدند. لیلا بن علی در جایی از فصل دوم کتاب، با بیان این که این شایعه را روزنامه‌نگارها ساختند، می‌گوید زن دیگری در محله «باردو» تونس آرایشگاه داشت که از قضا او هم «لیلا طرابلسی» نام داشت. لیلا بن علی بعد به طور مفصل به داستان آن زن می‌پردازد.

قدرت بانوی اول

فصل سوم کتاب «واقعیت من» به نقش لیلا بن علی در قدرت مربوط می‌شود. خود لیلا، از این نقش به عنوان یک «افسانه» در اذهان مردم نام می‌برد و می‌گوید آن‌قدرها هم که تصور می‌شد قدرتی نداشته است.

در زمان بن علی، بر اساس یک قانون نانوشته، روزنامه‌ها ملزم بودند که تیترهای اصلی خود را به بن علی و همسرش اختصاص دهند، و همیشه عکس‌هایی از این دو در صفحه اول آنها منتشر می‌شد.

اما لیلا بن علی می‌گوید که «در واقع» هیچ‌گاه دوست نداشته که این چنین در معرض عموم قرار گیرد: «به یک دهم دعوت‌های رسمی پاسخ می‌دادم، با این حال زیاد بود.»

او می‌گوید که همیشه هم در این برنامه‌های مختلف، مشاوران بن علی او را جلو می‌انداختند: «عاشق چشم و ابروی من نبودند، بلکه آنها با نمایش من، می‌خواستند برای بن علی چاپلوسی کنند.»

او در این زمینه مثالی می‌زند و می‌گوید یک بار که نیکلا سارکوزی، رییس جمهوری فرانسه در سال ۲۰۰۸ به تونس آمد و او نتوانست برای استقبال به پای هواپیما برود، شایع شد که «لیلا بن علی به کارلا برونی حسادت کرده است.»

همچنین لیلا بن علی در این فصل به روابط خود با سها عرفات، بیوه یاسر عرفات می‌پردازد که پس از یک دوره دوستی و همکاری، روابط میان این دو به تیرگی گرایید: «سها از آن شخصیت‌هایی است که همیشه باید از او فاصله گرفت، زیرا به قول تونسی‌ها در جیب خود شیطان دارد.»

او همچنین از رسانه‌های غربی بابت انتقاد از بن علی در زمینه‌های حقوق بشر و آزادی روزنامه‌نگارها گلایه می‌کند و می‌گوید بن علی در دیدار با همتایان فرانسوی و آمریکایی خود، از عملکردش دفاع می‌کرد و می‌گفت که هشت حزب مخالف در تونس وجود دارد که دولت به تمامی آنها کمک مالی می‌کند. لیلا بن علی در این زمینه از احزاب کمونیست و شخصیت‌هایی مثل مصطفی بن جعفر، دبیر کل حزب «کار و آزادی» نام می‌برد.

تبعید در سرزمین «الله»

اما بعد از دفاعیات لیلا بن علی درباره اتهام نبود آزادی و حقوق بشر در تونس، صفحه‌های آخر کتاب «واقعیت من» به زندگی در عربستان اختصاص دارد.

«بیشتر وقتم را با شوهر و فرزندانم می‌گذرانم. اوایل محمد، پسر کوچکم، هیچ حرفی از روزهای گذشته نمی‌زند، فکر می‌کردیم چیزی یادش نیست. اما بچه‌ها همه چیز را در سکوث ثبت می‌کنند. از همان روز اولی که به عربستان رسیدیم او شروع کرد به نقاشی؛ زبانه‌های آتش می‌کشید، میله‌های زندان و چند زندانی که داشتند فرار می‌کردند.»

او در پایان می‌نویسد: «در واقع تنها تسلی‌بخش من، این است که به «سرزمین الله» پناه آورده‌ام. کدام مسلمان معتقدی آرزو ندارد که راهش را در جایی که پیامبر به دنیا آمده به پایان برساند؟»‌

بیان دیدگاه